زندگی زیبای ما
زندگی زیبای ما

زندگی زیبای ما

آخرین پست سال 94

این عید ما برنامه مسافرت نداشتیم ولی یکهو جور شد و همراه مامانم اینها و مادربزرگم و  مامان اینهای همسر راهی سفر شدیم ... و من گفتم بیام اینجا و آخرین پست سال 94 رو بزارم و بعد از تطیلات بیام ایشالا سال نو مبارک باشه برای تک تک دوستای خوووبم اینجا سال خوبی رو همراه با شادی و سلامتی آرزو میکنم ... امیدوارم به همتون خوش بگذره و سال خیلی خوبی رو داشته باشین ..... و به همه آرزوهای قشنگتون برسین برای منم دعا کنید لطفا اا  ♥♥♥♥♥♥♥ 

خونه تکونی خر است ....

پنج شنبه مرخصی گرفتم  برای خونه تکونی یک آقایی اومد برای دیوار و پنجره  خالم معرفی کرده بوود منم فکر کردم برم کابینتارو بریزم بیرون از بس من عجوولم وسط کار دیدم نههه نمیشه کابینتها رو ول کردم شروع کردم به مرد کمک کردن 10 اومد 7 شب رفت فقط دیوار و پنجره حالا فکر نکنین چند تا دیوار داشتمااا نه تازه اتاقها یک طرفش کاغذ دیواری بوود که اونها رو خودم کشیدم ... وسط کارم هم زنبور نیشم زد ... دردش خیلییی زیاددد بود اون وسطم رفتم درمانگاه که امپول ضد حساسیت بزنه ... جمعه دوباره از صبح شروع کردم به تمیزکاری پرده شستن و او کشیدن شبش هم که کلاس و شنبه و یکشنبه هم همینطور خیلی خستممم اینقدر دست و پاهام ورم کرده و زخم شده که حد و حساب نداره ... امروز حلقم تو دستم نمیرفت از ورم ... خداییش من یکم شلخته هستممم تموم این 4 روز خودمو فحش دادم که یکم مرتب کار کن اینقدر خورده ریز نداشته باش کلی چیز ریختم دووور ولی بازم  میدونم وسایل اضافی زیاد دارمممم ... امروز دیگه این خانومه میاد که نظافت کنه و برق بیفته خونه دیگه ... که دیگه تمووووم بشه ... من یک اخلاقی دارم که یکهو همه وسایل رو میریزم بیرون بعد جمع کردنش کار سختیه من تو این چند روز نظافت تکردم یکهو کمد همه اتاقها رو با اشپز خونه ریختم بیرووون خوب فکر کنید چییی میشه ... خونه مامانم اینها هم همینطوری بووود همرو میریختم بیرون بعد کلافه میشدم مامانمو صدا میزدم میومد کمک


فکر کنین منم به همین شیکی تمیز کردم خونرووووو 


خانه دوست کجاست ؟

دل که تنگ است کجا باید رفت ؟

به در و دشت و دمن ؟

یا به باغ و گل و گلزار و چمن ؟

یا به یک خلوت و تنهایی امن

دل که تنگ است کجا باید رفت ؟


پیر فرزانه به من بانگ بر آورد 

که این حرف نکوست

دل که تنگ است برو خانه دوست ...

شانه اش جایگه گریه تو

سخنش راه گشا

بوسه اش مرهم زخم دل توست

عشق او چاره دلتنگی توست

دل که تنگ است برو خانه دوس ت

خانه اش خانه توست

باز گفتم

خانه دوست کجاست ؟

گفت پیدایش کن

آنجا پر از مهر و صفاست

گفتمش در پاسخ :

دوستانی دارم

بهتر از برگ درخت

که دعایم گویند و دعاشان گویم

یادشان در دل من

قلبشان منزل من

صافی آب مرا یاد تو انداخت رفیق !

تو دلت سبز

لبت سرخ

چراغت روشن

چرخ روزیت همیشه چرخان

نفست داغ

تنت گرم دعایت با من

روزهایت پی هم خوش باشد


"فریدون مشیری "




غرنامه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

3> 3>

من اوومدم این هفته هفته شلوغی بوود برام ...به خاطر عید اومدیم کف خونه که سرامیک سفید بوود رو بند کشی کنیم که بهتر بشه .. چون بینش رفته بوود .. من هی به این آقاهه گفتم کثیف کاری داره 5 شنبه بیا انجام بده بدش این خانومه بیاد تمیز کنه به خرجش نرفت ... گفت نه همون روز میام کثیف کاری نداره ... اومد و من همچنان دارم گچ هرروز جمع میکنم دوبار جارو برقی کشیدم ... دو بار با دستمال کشیدم ولی بازم راه میری یکم  پات سفید میشه تموم وسایل گرد سفید بود یعنی این خانومه اومده بوود و رفته بوود انگار نه انگار


  • رفتیم سینما فیلم کوچه بی نام من که خیلی خوووشم اومد کلا از بازی فرامرز اصلانی  خوشم میاد انصافا باران کوثری هم خوووب بازی کرد ...
  • پریروز فیلم جامه دران رو گرفتیم نرسیده بوودیم بریم سینما اووونم عالی بووود خیلی دوست داشتمش ....  

رمزمو عوض کردم هر کی خواست بگه بدم بهش